کای گیرین ” معروف به درنده ” چگونه از پرورشگاه بدنسازی را آغاز کردم!
خب میدونی شاید من, با بهترین ژنتیک به دنیا نیومدم یا شاید با قیافه ی یک آدم بی باک و بی پروا به دنیا نیومدم. اما یه چیزی هست که بهش میگن سخت تمرین کردن خب میدونی ما میتونیم بگیم که چیزی که بهت هدیه داده شده رو نگه دار و ازش استفاده کن من خیلی سخت تمرین میکنم… من میدونم که چطوری باید واقعا سخت کار کنم حتی اگه عضله ی دو سر بازوییم هم پاره بشه هنوزم به نظم و انظباطم وفادار میمونم, من رو از هر زاویه ای نگاه کن و تو نمیتونی تکه ای از بدن من رو ببینی که پیشرفت نکرده باشه من میخوام تقارن و تناسب و وضعیت خودم رو هم گسترش بدم و من میخوام اردنگی بزنم به هر کسی که اونجا وایساده و اعتقاد داره که همه چیز ژنتیک و مادر زادیه! *** کای هیچ وقت خوانواده ای نداشته مادرش اون رو وقتی که یه نوجوون بوده ترک کرده و از اون زمان به بعد اون… از خونه ای به خونه ای دیگه رفته و توسط والدین متفاوتی پرورش پیدا کرده کای در طول زمان عصبانی و پرخاشگر رشد کرده مدت ها قبل او خود را در مرکز بازداشت نوجوانان یافت داستان اون همون جا به پایان می رسید اگه اون ورزش بدنسازی رو کشف نمیکرد. *** احساس بی امنیتی, احساس نا امنی میکردم همواره احساس میکردم در خطرم . یادت میاد وقتی که داشتم دعوا میکردم یه سری من رو نگه داشته بودن, پیرهنم پاره شده بود. در میانه و بهبوهه ی این عصبانیت و خشم من بقیه ی لباسم رو پاره کردم و پرتش کردم اون ور گفتم … چیه؟ میدونی تو میخوای نشون بدی که من قدرتمندم که من عصبانی هستم! که هیچی برام مهم نیست تو این کار ها رو انجام میدی و یه مدت بعد… تصادفا معلمی رو دوباره بعد یه هفته یا بیشتر از یه هفته میبینی که توی جمعیته , اون گفت هی میدونی چقدر هیکلت قشنگ شده نظرت چیه که بری با نوجوون های هم سن و سال خودت رقابت کنی؟ فکر میکردم داره شوخی میکنه و اون موقع من هرگز فکر نمیکردم که من شاید حتی بتونم از اون خونه ای که برام معین کرده بودن ـ پرورشگاه ـ تا اونجا زندگی کنم بیام بیرون برای من آسون تر بود تا به عنوان یه حیوون شناخته بشم رفتن به باشگاه و تمرین کردن احتمالا یکی از مهم ترین انتخاب های درمان شناسانه ای بود که من برای خودم گرفتم و آدم هایی که توی زندگی من بودن خیلی وقت قبل تر رفته بودن , تنها چیزی که همچنان استوار باقی مونده بود تمرکزم روی به دست آوردن …. هدف نهاییم بود.